رمان دقایق آخر||داستان کوتاه
نویسنده : ناهید هاشمی
ژانر : کوتاه
تعداد صفحات : 3 صفحه
قیمت : رایگان
نگاهم را به اطراف داده بودم تا متوجه بی قراری ام نشود شاید هم فهمیده بود که نگاه می دزدید. در انتظار کلامی بودم که از دهانش خارج شود و از این سردرگمی نجاتم دهد اما نه… سکوت پیشه کرده بود ومن داشتم خفه می شدم تاریکی شب بود ما هر دو در مقابل هم نشسته بودیم . اشک از گوشه چشمم چکید و او هم چنان ساکت بود. گویی با نگاهش حرف میزد اما من هیچ چیز متوجه نمیشدم شهامت به خرج دادم و گفتم _ نمی دونم چه حسی دارم فقط میدونم میخوام زندگیم با تو ادامه بده بدون تو نمیشه … پوزخند زد ، موج صدایش تمسخر داشت. _ اگه بدونی با وجود چه چیزایی زندگی بازم ادامه پیدا میکنه ، نبود من که چیزی نیست ، بهت قول میدم چند روز دیگه اسمم یادت میره.
آمار کتاب
برای ثبت دیدگاه خود باید وارد شوید
عضویت - ورودنظرات کاربران
0 دیدگاه
هنوز نظری ثبت نشده است.
اولین نفری باشید که نظر میدهد!
